امروز دکتر با قاطعیت گفت باید برم آندوسکوپی و دروغ نیست که بگم الان مثل بچه های دوساله با بغض نشستم یه جا و اون روزی رو تصور میکنم که دارم از استرس میمیرم و میخوان آندوسکوپی رو انجام بدن.
یه مریضی دیگه ام که دارم اینه که از وقتی فهمیدم باید برم آندوسکوپی تو گوگل سرچ میکنم نحوه انجامشو تا ببینم و از شدت ترس بغضم بیشتر بشه و مدام بهانه های بیشتری واسه نرفتن و انجام ندادنش پیداکنم!!
الان درحالی این نوشته رو مینویسم که دوتا مارمولک روی توری پنجره اتاقم چسبیدن و همه چیز برای ساختن یه شب قشنگ آماده است!جالب تر اینکه حتی میترسم به پنجره نزدیک شم.
خدایا منو هیچوقت با دکتر و آمپول و آزمایش خون و آندوسکوپی و کولونوسکوپی مورد آزمایش قرار نده چرا که به یقین رد میشم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها